۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

سفرنامه

سفري بي آغاز
سفري بي پايان
سفري بي مقصد
سفري بي برگشت
سفري تا كابوس
سفري تا رويا
سفري تا بودا
شبنم تاج محل

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزديكترم

هق هق پارسيان
تكه ناني در خواب
بوي گندم در مشت
مشت كودك در خاك
كفش مادر در برف
چرخ يك كالسكه
گوشه ي گندم زار
بند رختي پاره

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزديكترم

چمداني بي شكل
جعبه ي يك دوربين
عكس يك بازيگر
جمعه هاي بي مشق
تلي از ته سيگار
دشنه اي زنگ زده
چشم گاوي در ديس
سفره اي پوسيده

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزديكترم

برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بي حرفي
رود سن در يك قاب
متروي سن ژقمن
قهوه ي سن ميشل
پرسه اي در پيگل
كافه ها بی لبخند

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزديكترم

خانه اي در آتش
بوف كوري در نور
گل ياسي در زخم
غربت لالايي
بوسه در راه آهن
سرخي لب در شب
بركه اي از فانوس
انفجاري در ماه

كو چه اي خيس از عشق
شعر سبز لوركا
ساعت 5 عصر
مستي بي وحشت
گريه هاي ژكوند
خط خوب سهراب
نامه اي آب شده
ونگوگ گوش به دست!


?your passport please

Do You have anything to declare?

I have a dream

I have a dream

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزديكترم...