باران می آید...
تو را دیدم که در سرما و در زیر باران میدوی و خود را پنهان می کنی
و من هم می دویدم تا خودم را در قلبت پنهان کنم
تا در اوج سرما ساعت ها با تو باشم
اما تو رفتی و من تو را گم کردم
در حالی که در زیر باران راه می روم،به دنبال تو می گردم
و هر روز از خود می پرسم
در حال حاضر چه می کنی و در آرزوی چه کسی هستی؟
تو را دیدم که در سرما و در زیر باران میدوی و خود را پنهان می کنی
و من هم می دویدم تا خودم را در قلبت پنهان کنم
تا در اوج سرما ساعت ها با تو باشم
اما تو رفتی و من تو را گم کردم
در حالی که در زیر باران راه می روم،به دنبال تو می گردم
و هر روز از خود می پرسم
در حال حاضر چه می کنی و در آرزوی چه کسی هستی؟